شهیدی که دلش نمیخواست درس بخواند!
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۱۴۶۶۳
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دختر جوان وقتی از خواب بیدار شد، نفهمید ماجرای آنچه در رویا دید، چه بود. چادر را روی سر انداخت و رفت خانه زنی که در شهر به مذهبی بودن شهره بود.
برای آن خانم تعریف کرد: نوری را از آسمان به دامنم فرستادند، اما نتوانستم آن را نگه دارم و دوباره به آسمان برگشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دختر جوان به خانه آمد و مدتی بعد فهمید خدا فرزندی به آنها داده است. اول ماه رمضان، کودک متولد شد و نامش را احمد گذاشتند. نان حلال پدر و صفا و سادگی مادر بر نهاد احمد اثر کرد. مدرسه میرفت که شنید استاد مرتضی مطهری برای سخنرانی به شهرشان بهشهر آمده است. با خانواده پای سخنرانی شهید مطهری نشست و این استاد اخلاق دقایقی از ظلم و فساد دستگاه پهلوی سخن گفت.
وقتی احمد به خانه برگشت گوشهای نشست و شروع کرد به اشک ریختن.
مادر تعجب کرد و علتش را پرسید. احمد گفت: بعد از شنیدن این صحبتها دیگر دوست ندارم درس بخوانم و کارهای شوم تا در این حکومت فاسد بخواهم خدمت کنم. با هزار زحمت، اما بالاخره رضایت داد برود و امتحاناتش را بدهد.
کم کم نوجوانی او طی شد و شروع دوره جوانیاش مصادف شد با مبارزه علیه آنچه احمد را در اطرافش آزار میداد. حالا با نام مردی آشنا شده بود که عَلَم نابود کردن طاغوت را بلند کرد. همان مردی که سالها بعد به قدری احمد مرید او شده بود که میگفت: اگر روزی امام خمینی بگوید سربازان من نفس نکشند، بدون هیچ سوالی امرش را اطاعت خواهم کرد.
احمد در فعالیتهای انقلابی جزو افراد موثر بود و حتی یکبار نزدیک بود به همین خاطر شهید شود، اما توانست از دست ماموران شهربانی فرار کند و فقط تیری به پایش اصابت کرد.
بیشتر بخوانید
فرماندهی که دوست نداشت دیده شودانقلاب پیروز شد و احمد خیلی دوست داشت به صف مبارزه علیه اسراییل ملحق شود. میخواست خود را به فلسطین برساند که ماجرای شهر گنبد و تشنج ضدانقلاب در غرب کشور پیش آمد. احمد جزو اولین کسانی بود که خود را به کردستان رساند و آنجا مجروح هم شد.
همان ایام توانست در دانشگاه مشهد قبول شود، اما تصمیم گرفت برود سربازی. زیرا فکر میکرد در آن مقطع از تاریخ کشورش باید آموزش سلاح و تیراندازی ببیند.
با شروع جنگ تحمیلی، احمد این بار جهاد را در جنوب کشور ادامه داد و حتی به همسرش گفته بود نمیتوانم زمان زیادی کنارت باشم. بالاخره در ۵ اسفند سال ۶۲ احمد مولایی کوائی در عملیات والفجر ۶، منطقه دهلران به شهادت رسید و پیکر پاکش در بهشت فاطمه شهرستان بهشهر به خاک سپرده شد.
منبع:فارس
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: خاطرات شهدا دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۱۴۶۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلیمانی میخواست گل صعود بزند
به گزارش "ورزش سه"، محمدرضا سلیمانی، مهاجم سابق سایپا که این بار در مقابل تیم پیشین خود قرار گرفته بود، در ترکیب اصلی تیم مهدی تارتار بازی کرد و تلاش زیادی هم برای گلزنی انجام داد.
سلیمانی که این فصل7 گل به ثمر رسانده و با شش گل برترین گلزن نیم فصل دوم لیگ برتر نیز محسوب میشود، در دقیقه 84 روی ارسال رضا جعفری با ضربه سر دروازه حریف را تهدید کرد اما موقعیت او تبدیل به گل نشد.
نکته جالب اینکه در این بازی ملوان صاحب یک ضربه پنالتی هم شد اما برخلاف بازیهای قبلی سلیمانی پشت توپ قرار نگرفت اما باوجود عدم گلزنی در این بازی، مهاجم محبوب مهدی تارتار، نمایش خوب و موثری را ارائه کرد.
او حالا خود را آماده شش بازی پایانی لیگ برتر میکند که شاید سبب شود تا او برای اولین بار با گل زده دو رقمی فصل را به پایان برساند.