قتل رزمی کار مشهدی در پارک / قاتل جوان پس از 5 سال اعتراف کرد + عکس
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۸۱۴۰۹۳
جوان مشهدی که در عالم مستی در پارک گل ها دست به قتل زده بود پس از 5 سال فرار دستگیر شد.
به گزارش رکنا، شامگاه 16 مهر سال 94 بود که طبق معمول جوانان پارک نشین در پاتوق همیشگی خودشان جمع شدند و در یک همنشینی به گفت و گو پرداختند. در این میان ناگهان یکی دیگر از جوانان پارک نشین که گویی حال طبیعی نیز نداشت از راه رسید و در حالی که به دوستان پارک نشین خود متلک پرانی می کرد یا با دست و پا ضربه ای به آن ها می زد، از کنار تک تک آن ها گذشت ولی این رفتار او به مذاق برخی از جوانان پارک نشین خوش نیامد و نزاعی خونین را رقم زد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در همین حال جوان 24 ساله ای به نام احمد که تحمل رفتار ناشایست پدرام را نداشت ،با او درگیر شد. پدرام جوان 25 ساله یک لحظه چاقویی را از کمرش بیرون کشید و چند ضربه به سمت دوستش پرت کرد که یکی از این ضربه ها بر سینه احمد فرود آمد و او را نقش بر زمین کرد. پدرام با دیدن صحنه وحشتناک و تیغه خون آلود چاقویی که از قلب دوستش بیرون کشیده بود، سوار بر پرایدش شد و از محل گریخت.
با فرار این جوان 25 ساله، احمد نیز به یکی از مراکز درمانی قاسم آباد انتقال یافت اما کاری از دست کادر درمانی ساخته نبود و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربه چاقو جان سپرد. دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد و گروه تخصصی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در محل وقوع جنایت، تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری آغاز شد و در حالی که یکی از دوستان متهم فراری بازداشت شد اما اثری از پدرام نبود تا این که چند روز قبل کارآگاهان به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد متهم فراری به مشهد بازگشته و در منطقه نودره مخفی شده است. این گونه بود که گروه ویژه ای از کارآگاهان با صدور دستوری محرمانه و با کسب مجوز قضایی از قاضی دکتر زرقانی (قاضی ویژه قتل عمد) به تحقیق غیرمحسوس پرداختند و مخفیگاه او را زیر نظر گرفتند.
دستگیری قاتل پس از 5 سال فراروقتی حضور متهم به قتل فراری در یک خانه اجاره ای محرز شد، کارآگاهان عملیات دستگیری را با فرماندهی سرهنگ بهرام زاده (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز کردند و او را صبح روز گذشته در یک عملیات ضربتی به دام انداختند.
این جوان متهم به قتل که اکنون 30 سال دارد، در بازجویی های تخصصی ضمن اقرار صریح به جنایت گفت: آن شب در مغازه یکی از دوستانم در بولوار امامت مشهد مشروب نوشیدم و سپس به همراه یکی از دوستانم سوار پراید شدم و به پارک گل ها رفتم که پاتوق همیشگی ما بود. حال طبیعی نداشتم به همین دلیل هم به دوستانم گیر می دادم که در همین حال با «احمد» درگیر شدم! او که رزمی کار بود، مرا روی زمین انداخت و کتک زد. من هم چاقو را از کمرم بیرون کشیدم و چند ضربه به طرف او پرت کردم که یکی از این ضربات به سینه اش خورد و روی زمین افتاد. بعد هم به سمت چابهار رفتم و در آن جا کارگری می کردم تا این که دچار عذاب وجدان شدم و به مشهد بازگشتم اما می ترسیدم خودم را تسلیم کنم که امروز صبح ناگهان ماموران آگاهی را بالای سرم دیدم و دستگیر شدم.
بنا بر این گزارش، تحقیقات بیشتر درباره این جنایت وحشتناک با دستور قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد همچنان ادامه دارد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
سجادپور
منبع: رکنا
کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا قتل درگیری مرگبار قاتل جنایت اخبار حوادث قتل جنایت جوان پارک مستی سهام عدالت قیمت خودرو کرونا فیلم کرونا بازیگر سینما و تلویزیون قتل آزار و اذیت قیمت پزشک سرقت ایران مرد شیطان صفت پارک نشین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۱۴۰۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی